جدول جو
جدول جو

معنی عمر اسیدی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر اسیدی
(عُ مَ رِ اُ سَیْ یِ)
ابن یزید بن عمیر. از بنی اسید، از بنی تمیم. وی از مردم شجاع روزگار بنی مروان بود که بسال 109 ه. ق. مالک بن منذر بن جارود رئیس شرطۀ بصره او را به فرمان خالد بن عبدالله قسری والی عراق بکشت. (از الاعلام زرکلی از تاریخ طبری ج 8 ص 191، و رغبهالامل ج 2 ص 76)
عمر بن یزید. یکی از شجعان رؤسای مقدم در ایام بنی مروان. روزی یزید بن عبدالملک او را یاد کرده گفت: هذا رجل العراق. وی بدست مالک المنذر بن الجارود بسال 109 هجری قمری مقتول شد. (اعلام زرکلی ج 2 ص 725)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمر بن محمد بن معیبد زبیدی (از زبید یمن). محدث است. دو برادر دیگرش، مبارک و اسماعیل نیز از محدثانند. (از تاج العروس). در تاریخ اسلام، محدثان نقش برجسته ای در حفظ و گسترش علم حدیث داشتند. آنان با استفاده از قدرت حافظه، پژوهش های میدانی و مصاحبه با راویان مختلف، احادیث صحیح را شناسایی و برای نسل های بعدی ثبت کردند. محدثان در دوران های مختلف با ایجاد قواعد علمی برای بررسی سند و متن حدیث، یکی از مهم ترین ارکان حفظ اصالت دین اسلام را تشکیل می دهند.
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ اَ)
ابن محمد بن منصور امینی، مکنی به ابوحفص و ملقب به عزالدین و مشهور به ابن حاجب. محدث و جغرافیدان قرن هفتم هجری. وی بسال 593 ه. ق. دردمشق تولد یافت و در طلب حدیث سفرهای بسیار کرد و بسال 630 ه. ق. در دمشق درگذشت. او را معجماتی درباره شهرها و استادان خود میباشد. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 5 ص 138، و التکمله لوفیات النقله)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ اَ سَ)
ابن شاس بن عبید بن ثعلبۀ اسدی، مکنی به ابوعرار. از شعرای دورۀ جاهلی بود. او اسلام آورد و در جنگ قادسیه شرکت کرد و اشعاری درباره این جنگ دارد. وی در حدود سال 30 ه. ق. درگذشت. رجوع به ابوعرار شود. (از الاعلام زرکلی از الاغانی و الاصابه). ابن الندیم در الفهرست آرد که دیوان عمرو بن شأس را ابوسعید سکری و اصمعی و ابن حبیب گرد کرده اند
لغت نامه دهخدا